درباره آيات يازدهگانهاى كه با تعبير: «وَ مِن آياتِهِ»آغاز شده بود، سلسله بحثهايى تحت عنوان «نشانههاى خدا در قرآن»، در هفده شماره از نظر خوانندگان گرامى گذشت. در اين شماره بر آنيم به اين پرسش پاسخ دهيم كه هدف از بيان نشانهها چيست؟ و اينك:
تفكّر وانديشه گزينهاى است كه همه ملتها آن را براى پيشرفت و كمال بشر لازم و ضرورى مىدانند چرا كه عصاره انسان همان عقل او؛ و انديشه و تفكر در واقع مغز عقل است و تا انسان فكر نكند، نمىتواند عقل خود را بكار بياندازد.
اگر انسان شرح زندگانى مكتشفان و مخترعان و دانشمندان بزرگى را كه گاهى دنيا و تاريخ را عوض كردهاند مطالعه كند، مىبيند همه، صاحب فكر و انديشه بودهاند و به وسيله تفكر به آن حد از دانش رسيدهاند و اصلاً فرق آنان با اشخاص عادى همان انديشه آنهاست. و اگر ما امروز شاهد اينهمه شكوفائى در تكنيك و غيره هستيم و زمين و آسمان در اختيار بشر قرار گرفته، به خاطر تفكّر در امكانات بالقوّه زمين و آسمان و آنچه در آنها هست، مىباشد.
1. تفكّر در مادّيات و تكنيك؛ كه اين طرز تفكّر را به دو نوع مىتوان تصوّر كرد:
الف: مانند كسانى كه فقط به فكر مسائل مادى هستند و تنها در اين فكرند كه از آسمان و زمين، و آنچه در آنها هست، چگونه به نفع خود استفاده كنند (كه البته تا حدودى به خواستههاى خود دست يافتهاند). اما درباره اينكه مبدأ پديدهها و اين مناظر زيبا و موجودات گوناگون با طبايع مختلف كيست، تدبّر نمىكنند. و فقط به فكر پيشرفت علمى خود و آسايش خود و ديگران هستند.
به عنوان مثال: سازندگان اولين هواپيما از «لئوناردو داوينچى»(1)(ت1452م - 831ش- م 1519م - 898ش - متولّد فلورانس ايتاليا)، كه از ترس حاكمان كليسا نوشتههاى خود را بر روى كاغذ تَرْ منقوش مىكرد گرفته، تا ارشميدس و برادران مونگلفيه و برادران رايتِ دوچرخهساز، اختراع خود را از پرندگان كشف كردهاند(2) كه آن هم از مخلوقات خداوند حكيم و توانا است. و اگر آنان انديشه خود را به كار نمىانداختند و با يك نگاه معمولى به پرندگان از كنار آنها رد مىشدند، هيچوقت به اين اختراع بزرگ دست نمىيافتند و همچنين متفكّران و مخترعان ديگر.
ب: تفكّر در مادّيات بدون در نظر گرفتن عواقب آن كه آيا به آسايش انسانها منجر خواهد شد يا مايه تباهى بشريت؟ مانند سازندگان بمباتم كه بر سر مردم بىگناه مىريزند و پشيمان هم نمىشوند، چون نه به ياد خدا بوده و نه در اين موارد اصلاً فكر كردهاند، بلكه به خاطر پيشرفت مادى خودشان حاضرند به هر جنايتى دست بزنند. به عنوان مثال: «ادوارد تلر»، كه پدر «بمب اتم» نام گرفته، و اخيراً در سن 95 سالگى درگذشت، در خاطراتش نوشته است كه:
به خاطر قربانيان و مجروحين بمبارانهاى اتمى عميقاً متأسّف است، اما بهترين توضيح در مورد اين كه چرا از كار كردن بر روى اين سلاحها متأسّف نيست، اين سؤال است: «اگر ما اين كار را نكرده بوديم، چه اتفاقى مىافتاد؟»(3).
تازه اين يكى از هزاران دانشمند سلاح هستهاى و متخصصان شهر اتمى «لوس آلاموس» LOS ALOMOS آمريكا است كه بمباتمىِ معادل 20 هزار تن (تى.ان.تى) را بر سر مردم شهر هيروشيما ريختند و تا مساحت ده كيلو متر مربع تا چهل و نه درصد آثار حيات و تمدن را از بين بردند(4).
2. تفكّر در معنويات تنها. مانند ارباب كليسا، مخصوصاً قبل از رنسانس اروپا كه هر گونه تفكر در مادّيات و صنعت و تمدّن را نفى كرده و آن مايه كفر مىدانستند.
3. تفكّر در هر دو مورد. و اين طرز تفكّر از آموزههاى اسلام و قرآن است خداوند به اين نوع تفكّر دستور داده، دو گزينه اول و دوم را تخطئه مىكند.
تفكر از نظر قرآن
در قرآن مجيد در سورههاى مختلف هفده بار دستور به تفكر و انديشه داده شده است زيرا آيات قرآن تنها به خاطر خواندن و گوش كردن نيست، بلكه براى درك كردن و انديشه و فهم مردم است. آياتى كه بشر را به تفكّر در آفرينش دعوت مىكند، معمولاً پس از بيان احكام و نعمتهاى آسمانى و زمينى كه خداوند در اختيار انسان قرار داده، آمده است. گاهى پس از بيان حلال و حرام(5)، و گاهى پس از اشاره به آفرينش خود انسان(6)، مخصوصاً پس از اشاره به آفرينش آسمان و زمين و آنچه در آنهاست كه از بزرگترين نشانههاى قدرت خدا و پيش چشم انسان قرار دارد. ما به عنوان مثال بعضى از اين آيات را مىآوريم:
«مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و رفت شب و روز، نشانههاى(روشنى) براى صاحبان خرد و عقل است»(7).
همچنين مىفرمايد: «او آنچه در آسمانها و زمين است، همه را مسخّر شما ساخته، در اين؛ نشانههاى مهمى است براى كسانى كه اهل فكرند»(8).
نيز در ذيل آيه 219 سوره بقره مىفرمايد: «...كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الآيات لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ» «..همچنين خداوند آيات خود را بيان مىكند تا شما فكر كنيد». و آيه بعدى را با تعبير «في الدُّنيا و الآخِرَةِ» «در دنيا و آخرت...» آغاز مىكند كه از اين تعبير دو موضوع استفاده مىشود:
نخست اينكه انسان با اينكه مأمور است در برابر خدا و پيامبران تسليم شود، در عينحال موظّف است اين اطاعت را با فكر و انديشه انجام دهد نه اينكه كوركورانه و بدون فكر پيروى كند.
ديگر اينكه نبايد انسان تنها در جهان ماده يا معنى بيانديشد، بلكه بايد هر دو را مورد انديشه و فكر قرار دهد و براى تأمين نيازمنديهاى روح و تكامل و پيشرفت هر دو تلاش كند كه دنيا و آخرت باهم مربوطند و ويرانى يكى در ويرانى ديگرى اثر مىكند.
البته معنى اين سخن اين نيست كه اطاعت از احكام الهى مشروط به درك فلسفه آن است، بلكه منظور اين است كه به موازات اطاعت از اين دستورات براى آگاهى از روح و اسرار آنها نيز تلاش و كوشش نمايد و به اندازه توان خود از علوم و فلسفه آفرينش استفاده كند(9).
«ياد خدا»، مكمّل فكر بشر
اگر روزى از ترس حاكمان كليساها و ساير مكتبها انديشمندان نمىتوانستند اظهار نظر كنند و مانند داوينچى و ديگران نظريات خود را مخفيانه، بر روى كاغذِ تَرْ مىنوشتند، قرآن مجيد خود؛ مردم را به تفكّر و انديشه و ياد خدا دعوت مىكند و «ذكر و ياد خدا» را مكمّل «فكر بشر» مىداند و دستور به تفكر در امر دنيا و آخرت هر دو مىدهد و مىفرمايد:
«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً و قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ...»(10).
«خردمندان، خدا را در حال ايستاده و نشسته و آنگاه كه بر پهلو خوابيدهاند، ياد مىكنند، و در اسرار آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند و مىگويند: خدايا اين را بيهوده نيافريدهاى».
بلى كسانى كه عقل و خرد سالم دارند، هميشه سرگرم ذكر و ياد خدا بوده و در مورد جهان هستى و مخلوقات خداوند تفكّر و تدبّر مىنمايند چرا كه ذكر و ياد خدا باعث روشنى ذهن و تفكّر در باره آفرينش مىگردد، مرحوم علاّمه طباطبائى در معنى «ذكر» مىفرمايند: «تذكّر يعنى انتقال دهنده و متوجه كننده ذهن به دليل چيزى، براى نتيجهگيرى»(11).
اما اينكه در آيه مزبور نخست به ذكر و ياد خدا اشاره شده و سپس به تفكّر و تدبّر، گويا بيانگر اين نكته است كه تنها يادآورى خدا كافى نيست، بلكه بايد همراه با تفكّر و انديشه باشد تا نتيجهبخش باشد.
عكس قضيّه هم چنين است. يعنى اگر تفكر و انديشه آميخته با ياد خدا نباشد، به جائى نخواهد رسيد و اگر هم برسد، مايه بدبختى بشريت خواهد بود. چنانكه مىبينيم بسيارى از انديشمندان كه حتى در خلقت كرات آسمان و زمين و شگفتيهاى آنها مطالعه و تفكر مىنمايند، ولى به خدا نمىرسند، زيرا آنان فقط از دريچه مادى و ظاهرى نگاه مىكنند و از زاويه مبدأ آفرينش (كه چه كسى اينها را خلق كرده و اينهمه انرژىهاى بالقوّه را در آنها قرار داده) نگاه نمىكنند.
به اين ترتيب قرآن مردم را به تفكّر در آفرينش خود انسان و جهان دعوت مىنمايد كه هركس به اندازه استعداد خود از درياى بىكران و بىپايان جهان هستى بهرهمند گردد.
گرچه همه آيات قرآن به خاطر كلام خدا بودن، حائز اهميت هستند ولى در پنج آيه قرآن (آيه 190 تا 194 سوره آل عمران)(12) كه مجموعهاى از معارف دينى و آميخته با لحن مناجات مىباشد، در خور توجه بيشترى است. در احاديث و روايات هم اهميت خاصى به اين آيات داده شده است. چنانكه در روايتى از علىعليه السلام نقل شده كه پيامبر هرگاه براى نماز شب برمىخاست، نخست مسواك مىزد و سپس نظرى به آسمان مىافكند و آنگاه اين آيات را زمزمه مىكرد(13).
همچنين آن حضرتعليه السلام در اهميت فكر مىفرمايند:
«الفِكْرُ مِرآةٌ صافِيةٌ، و الإعتبارُ مُنذرٌ ناصحٌ».
«انديشه، آيينهاى صاف و روشن است(كه پايان كار در آن ديده مىشود) و عبرت گرفتن(از روزگار) بيم دهندهاى خيرانديش است»(14).
باز آن حضرت مىفرمايد:
«...بِصُنعِ اللّهِ يُسْتَدلّ عَليهِ و بالعُقولِ تعتقد معرفته و بالفِكرةِ تثبت حجّته و بآياته احتجّ على خلقه...».
«...آفرينش خدا به وجودش راهنمائى مىكند، و به وسيله خردها شناسائى مىشود و با انديشه، حجت وى ثابت مىگردد...»(15).
يكى از عواملى كه در طرز تفكر انسان مؤثّر است، محيط و جامعهاى است كه در آن زندگى مىكند. چنانكه اميرمؤمنان علىعليه السلام درباره كسانى كه در اثر جوّ نامساعد سياسى و عدم توانائى از درك صحيح و پارهاى از مطامع مادى، در جنگ جمل شركت كرده و بر ضدّ حق و عدالت شمشير كشيده بودند، مىفرمايد:
«كُنتُم جُندَ المرأة و أَتباعَ البَهِيمَةِ، رَغا فَأَجَبْتُمْ و عُقِرَ فَهَرِبتُمْ».
«شما سپاه يك زن و پيروان حيوان(16)(شتر عايشه) بوديد تا شتر صدا مىكرد، مىجنگيديد و تا دست و پاى آن قطع گرديد، فرار كرديد»(17).
از اينجا معلوم مىشود منظور از «اُولوالألباب»(صاحبان خرد)، كسانى هستند كه عقل و خرد خالص و بدون شائبه بوده و عارى از تعلّقات مادى و سياسى و بدور از تهاجم فرهنگى بيگانگان باشد(18).
پيام روشنى كه كلام اميرمؤمنانعليه السلام بر پيروان راستين قرآن و اهل بيتعليهم السلام دارد، اين است كه مسلمانان و بالأخصّ شيعيان دردآشناى آن حضرت با چنگ زدن به دستورات حياتبخش قرآن و اهل بيتعليهم السلام، اجازه ندهند بيگانگان و بيگانهپرستان، محيط جامعه اسلامى و فرزندان پاك و بىگناه كشورمان را آلوده سازند. و اين امر ممكن نيست مگر با دل سپردن به آيات خدا. و به ياد خدا و تعاليم حياتبخش قرآن و اهل بيتعليهم السلام بودن و در آنها تفكر و انديشه نمودن. چرا كه بدون اطلاعات كافى و درك مفاهيم قرآن و حقايق، نمىتوان در مقابل دشمن ايستادگى كرد.
تفكّر و انديشه در جهان آفرينش آگاهى خاصى به بشر مىبخشد. يكى از نمونههاى اين تفكّر، توجه به بيهوده نبودن آفرينش خود انسان و جهان است چرا كه انسان اگر در يكى از اعضاى كوچك خود مانند قلب و حفرهها و دريچههاى آن و مغز و ميليونها سلّول آن كه هركدام براى هدفى ساخته شدهاند، بينديشد و فكر خود را بكار بياندازد، به اين نتيجه مىرسد كه آيا ممكن است اعضاى كوچكى مانند قلب و... هركدام داراى هدف خاصى باشد، ولى مجموعه جهان هستى به اين بزرگى بىهدف باشد؟ لذا كسانى كه در جهان هستى تفكر و تدبّر نمايند، مىفهمند و اقرار مىنمايند كه:
خدا اين دستگاه عظيم هستى را بيهوده نيافريده و اين جهان بىنهايت با اين نظم خاص خود همه و همه نشانه عظمت و وحدانيت اوست(19).
1) بعدها از روى عكسها و نقاشيهاى او از پرندگان، در هواپيماسازى استفاده شد. (تاريخ اختراعات، ترجمه محسن جاويدان، ص 157 به بعد).
2) همان.
3) روزنامه كيهان، 20/6/82، صفحه آخر.
4) تاريخ اختراعات، ترجمه محسن جاويدان، ص 74 و 75 با تلخيص.
5) 219 بقره. «و يسئلونك عن الخمر و الميسر....».
6) سوره روم، 8. «اولم يتفكّروا فى أنفسهم».
7) سوره آل عمران، آيه 190.
8) سوره جاثيه: 13.
9) تفسير نمونه، ج2، ذيل آيه 219 سوره بقره.
10) آل عمران: 191.
11) الميزان، ج3، ص 29، آيه 7 سوره آل عمران.
12) اِنّ فِى خَلقِ السّماواتِ و الأَرضِ واخِْتلافِ اللَّيلِ و النَّهارِ لآياتٍ لأُولِى الأَلبابِ.
«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً و قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ...».
رَبّنا انّك مَنْ تُدْخِل النّار فَقَدْ أَخْزَيْتَه و ما لِلظَّالِمِينَ مَنْ أَنْصار.
رَبّنا اِنّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِى لِلإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبّكُمْ فَآمَنّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفّرْ عَنّا سَيّئاتِنا و تَوفّنا مَعَالأبرار.
ربّنا و آتنا ما وعدتنا على رُسلك و لا تُخزنا يومالقيامة انّك لا تُخلف الميعاد.
13) نورالثقلين، ج1، ص 422 - مجمع البيان، ذيل آيه 190 سوره آل عمران.
14) نهجالبلاغه فيض الإسلام، ص 1256، حكمت 357.
15) تحف العقول، ص 61.
16) چون عايشه در اين جنگ بر شترى بنام «عسكر»» سوار بود، آن را، جنگ جمل ناميدند.
17) نهج البلاغه، ترجمه دشتى، خطبه 13، ص 56.
18) الألباب» جمع «لب» و هو العقل الزكى الخالص من الشوائب.(الميزان، ج4، ص 29، ذيل آيه 7- مجمعالبيان، ذيل آيه 190 سوره آل عمران).
19) ربّنا ما خلقت هذا باطلاً». (ذيل آيه 191، آل عمران).